ضمیر او

ناخودآگاه آگاهی من...

ضمیر او

ناخودآگاه آگاهی من...

ندارها

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۵۴ ب.ظ

صاد.

گاهی اوقات دلهره‌هایم تغییر می‌کند به یک احساس ثبات که از پس ترس‌هایی که پس زده‌ام سر می‌زند و مرا به خشکی و مقدسی یک عبادتگاه چند صد ساله می‌کند، جوری که گاهی فکر می‌کنم همه چیز اقرار به حق کرده برافراشته ایستاده‌اند تا بجنگند برای یک وحدت درخشنده در افق نگاهم! اما دوامی به اندازه‌ی برهم خوردن همان نگاه بیش ندارد که این عبادتگاه پر از احمق های مطیع و خسته و ناخودآگاه بشود و چندی نمی‌پاید، فریاد از نهادم برمی‌آید که ابراهیمم آرزوست!

چرا نمی‌بیند ملتم؟! 

بصیرت واژه ای محلک است برای نفس ایده‌آل گرایی که در انتهای فقر، تنفسش را هم می‌شمارد که تخطی نکرده باشد!

اما خب بستگی دارد تورا در چه بُعدی تعریفت کرده باشند. 

گاهی فضایی که در آن تعریف شده ای بالاتر از سیاهیَش رنگی نیست و هرچه کم کنند، دیگر از صفر کم تر نمی روی!

گاهی هم هر چقدر هم که فقیر باشی باز هم تخطیت ندارترت می کند!

#استند_آپ_فور_یور_سلف. 

  • میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی